داستان کربلا داستان پرعبرت و درسآموزي است که شناخت ابعاد آن ميتواند چراغ راه امروزمان باشد. در اين بين يک سوال همواره در مواجهه با ماجراي کربلا در اذهان شکل ميگيرد که چرا تنها 72 نفر در بزرگترين صفآرايي تاريخي جبهه حق و باطل، در اردوگاه حاميان امام جبهه حق قرار گرفتند!؟
چرا از ميان امت پيامبر که آن روزها مرزهاي سرزميني خود را تا ايران و مرزهاي امپراتوري روم گسترش داده بود، فقط اين تعداد معدود به صف نهضت حسيني پيوستند!؟ و هزاران هزار غائب بودند!؟
چرا سرنوشت، مسير آنان را تا رسيدن به کربلا و خيمههاي اباعبدالله همواره ننمود و از عظيمترين توفيق بشريت محروم ماندند؟!
1-بخش عمدهاي از آنان که نيامدند، تودههاي عوامي بودند که مصاف حق و باطل، جزئي از زندگي شان نيست! آنان مشغول حيات روزمره شان هستند و دنيايشان کوچکتر از آن است که دغدغههاي حسين بن علي (ع) در آن بگنجد!
لذا همواره در طول تاريخ و در بهترين حالت، نظاره گر صحنهها بودهاند و يا سياه لشکرياني که عمله ظلم گرديدهاند!
اين دسته در خوشبينانهترين حالت در مواجهه با حماسه کربلا اشکي بر چشمان شان جاري شد و نفريني را گريبانگير بني اميه نمودند!
2-همچنین بودند کساني که حسين بن علي (ع) را ميشناختند و حتي روزگاري در رکاب اميرالمومنين(ع) شمشير زده بودند، و تفاوت حق و باطل و مکتب اهل بيت(ع) و جريان بنياميه را به خوبي ميدانستند، اما عافيتطلبي و دنياگرايي آنان مانع آن شد که در آن معرکه بزرگ حاضر شده و در رکاب امام و براي دفاع از حقيقت بایستند و به شهادت برسند!
آنان ترجيح دادند که کبکوار سر در برف فرو برده و به متاع بيارزش دنيايشان مشغول باشند و با آنکه حق و باطل را تشخيص ميدادند، زندگی بیحسین را برگزینند و قدمي عملي براي دفاع از امام حق بر ندارند!
3-دستهي سوم اما خواص بيبصيرتي بودند که توان تشخيص صحنه صفآرايي حق و باطل را در معرکه سياست نداشتند! آنان چون گروه دوم، بيماردلاني نبودند که حب دنيا و جاه و مقام مانع رسيدن آنان به کربلا باشد!
بلکه عدم شناخت سان بود که موجب محروميت آنان از قرار گرفتن در جبهه حق گردید! اغلب آنان خود عمارپنداراني بودند که توهم دانايي داشته و فصلالخطابي امام جبهه حق را پذيرا نبودند و ترجيح شان عمل به تشخيص خود بود! تشخيصي که آنان را از حسين عليه السلام جدا ميسازد!
در اين ميان تنها اهل بصيرتي که مبتني بر سنت پيامبر(ص)، امام زمانشان را شناخته و خود را مکلف به پيروي از او ميدانند، سرنوشتشان عاشورايي ميشود و نامشان برای هميشه تاريخ به عنوان احرار عالم ثبت ميگردد.
(مهدي سعيدي)